Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه: زندگی انسان ساحت‌های مختلفی دارد که انسان مؤمن همانطور که از اسمش پیداست باید در هر کدام از آن‌ها ایمان خود را ظهور و بروز دهد. در ساحت‌های فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، هنری، اعتقادی، اخلاقی، علمی، اقتصادی و جسمی. بروز ایمان نیز در این ساحت‌ها چیزی نیست جز تقوا. یعنی فرد در همه این ابعاد زندگی نظر خدا و رضایت او را محور قرار دهد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

امام صادق (ع) درباره وظیفه شیعیان فرموده است: «کونوا لنا زینا ولا تکونوا لنا شیناً» زینت و سبب افتخار ما باشید نه اینکه باعث شرمندگی ما باشید. در این راستا حضرت علی (ع) می‌فرماید: «اعیونی بورع واجتهاد و سداد» سعی کنید تقوا و ورع داشته باشید. در این راه تلاش کنید و استقامت داشته باشید. آنچه پیش رو دارید گزیده‌ای از سخنان آیت الله مصباح یزدی؛ در دفتر مقام معظم رهبری است که در سال ۸۷ ایراد کرده اند. بخش چهل و یکم آن را باهم می‌خوانیم:

در ادامه بررسی روایتی که نوف بکالی از امیرالمؤمنین (ع) نقل کرده، به این فراز رسیدیم: یَظَلُّ دَائِماً نَشَاطُهُ بَعِیداً کَسَلُهُ قَرِیباً أَمَلُهُ قَلِیلًا زَلَلُهُ مُتَوَقِّعاً أَجَلَهُ خَاشِعاً قَلْبُهُ ذَاکِراً رَبَّهُ قَانِعَةً نَفْسُهُ عَازِباً جَهْلُهُ مُحْرِزاً دِینَهُ مَیِّتاً دَاؤهُ کَاظِماً غَیْظَهُ صَافِیاً خُلُقُهُ آمِناً مِنْهُ جَارُهُ سَهْلًا أَمْرُهُ مَعْدُوماً کِبْرُهُ بَیِّناً صَبْرُهُ کَثِیراً ذِکْرُهُ؛ شیعیان حقیقی روز را به شب می‌آورند در حالی که همواره با نشاط و از تنبلی و کسالت دور هستند، آرزوی آنها نزدیک و لغزش‌هایشان کم است و در انتظار اجل به سر می‌برند. نکته جدید که در این فراز مورد تأکید قرار گرفته این است که شیعیان آرزوهایشان کوتاه است و در انتظار اجل و مرگ هستند.

مسأله پرهیز از آرزوهای دور و دراز در بسیاری از روایات مورد توجه قرار گرفته است. حضرت امیر (ع) در حدیث معروفی می‌فرمایند: إِنَّمَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ اثْنَتَیْنِ اتِّبَاعَ الْهَوَی وَ طُولَ الْأَمَلِ ۱؛ حضرت فرمودند من نسبت به امت خودم از دو چیز خائف هستم: یکی پیروی از هوای نفس و دیگری آرزوهای دور و دراز. در اینجا این سوال پیش می‌آید که آیا آرزو داشتن بد است؟ مراد از این‌که آرزوهای طولانی مذموم است، چیست؟

امید و آرزو، عامل تحرک و نشاط

اصل امید و آرزو یکی از نعمت‌های خداست. اگر انسان نسبت به آینده‌اش امیدوار نباشد و خواسته ارزش‌مندی را آرزو نکند، خود به خود تنبل و کسل می‌شود. نقل شده که روزی حضرت عیسی (ع) از راهی عبور می‌کردند. پیرمردی را در حال کشاورزی دیدند. به ذهن حضرت عیسی خطور کرد که کسی که در این سن، با این تلاش و جدیت مشغول شخم زدن زمین است، حتماً آرزو دارد که محصول خوبی برداشت کند.

ایشان از خدا خواستند که این آرزو از دل پیرمرد برداشته شود. خدای متعال هم خواسته آن حضرت را مستجاب کرد و آن پیرمرد با خود اندیشید که من برای چه کار می‌کنم و کار کردن من چه فایده‌ای دارد؟ لذا بیل را بر زمین انداخت و همان جا خوابید. با مشاهده این صحنه حضرت عیسی (ع) از خداوند خواست که امید و آرزوی پیرمرد را به او بازگرداند. خداوند مجدداً خواسته آن حضرت را مستجاب کرد و پیرمرد که امید در دل او زنده شده بود، از جا برخاست و دوباره مشغول به کار شد.

از این داستان چنین استفاده می‌شود که امید و آرزو در زندگی انسان چه نقش مهمی دارد. اگر آرزو در دل انسان وجود نداشته باشد، هیچکس کار نمی‌کند و امور جامعه تعطیل می‌شود. هم‌چنان‌که آرزو در رسیدن به سعادت اخروی نیز نقشی مهم دارد. زیرا اگر انسان آرزوی رفتن به بهشت را نداشته باشد، نسبت به انجام عبادت‌های طولانی، سخت و طاقت‌فرسا اقدام نمی‌کند. پس داشتن امید و آرزو به عنوان عامل تحرک و فعالیت، نعمتی است از جانب خداوند برای انسان و کسی آن را مذمت نمی‌کند؛ بلکه باید خدا را شکر کرد که چنین نعمتی به انسان داده، تا انگیزه‌ای برای تلاش، تحرک و فعالیت او در امور دنیا و آخرتش ایجاد کند. آنچه در این میان مذموم است این است که آرزوی‌های دنیوی انسان به‌قدری زیاد شود که از آخرت غافل شود.

آرزوی ناپسند

سعدی نقل می‌کند شخصی کوزه‌ای داشت که در آن مقداری روغن ذخیره کرده بود. روزی در حالی که چوب‌دستی در دست داشت، کنار کوزه نشسته و مشغول خیال‌بافی بود و با خود می‌گفت: فردا روغن‌ها را می‌فروشم و با پول آن گوسفندی می‌خرم. این گوسفند بعد از چندی می‌زاید و بعد از مدتی بچه‌هایش بزرگ می‌شوند و هر کدام از آن‌ها نیز زایمان می‌کنند.

کم کم گله‌ای از این گوسفندان به دست می‌آورم و هر روز از شیر گوسفندانم روغن می‌گیرم و آن را می‌فروشم و بعد از مدتی که از این طریق ثروتی به‌دست آوردم، کاخی می‌خرم و نوکران و خدم و حشمی را به‌کار می‌گیرم و خودم روی تختی می‌نشینم و به خدمه خود دستور می‌دهم و اگر کسی تخلف کند، با این چوب توی سرش می‌زنم؛ و در همین خیال چوب را بلند کرد تا بر سر نوکر متخلف بزند؛ اما به جای نوکر متخلف خیالی، چوب به کوزه خورد و آن را شکست. با شکستن کوزه روغن‌ها هم بر زمین ریخت و همه چیز تمام شد.

آنچه مورد مذمت است چنین خیال‌پردازی‌ها و آرزوهای دور و دراز برای امور دنیا است که طبعاً انسان را از رسیدگی به کارهای آخرتش باز می‌دارد؛ انسان فراموش می‌کند که مرگ در انتظار اوست و سرنوشت او پس از مرگ چه خواهد شد.

خداوند هم در قرآن کسانی را که مبتلا به چنین آروزهایی هستند مذمت کرده و می‌فرماید:؛ ذَرْهُمْ یَأْکُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ ۳. خداوند در این آیه خطاب به حضرت رسول (ص) می‌فرماید: کسانی که دعوت تو را استجابت نمی‌کنند و حاضر نیستند کلام تو را بشنوند و نصیحت‌های تو را گوش کنند، به واسطه گناهانی که مرتکب شده‌اند خدا بر دل‌هایشان مهر زده و کوردل شده‌اند؛ آنها را رها کن؛ بگذار بخورند و بچرند و به دنبال لذت‌ها، آرزوها و منافع دنیا که باعث سرگرمی‌شان و موجب فراموشی آخرت و وظایف دینی، فردی، و اجتماعی می‌شود بروند. اما به زودی خواهند فهمید؛ روزی که کار از کار گذشته و دیگر زمینه جبران برای آن‌ها باقی نمانده است. از همین آیه می‌توان دریافت آرزویی مذموم است که انسان را از آخرت و وظایف دینی غافل کند.

اما اگر آرزویی از یاد خدا در امور دنیایی برخاسته باشد، مثل آرزوی ساختن یک بیمارستان یا مدرسه برای خدمت به مردم، چنین آرزویی مذموم نیست، زیرا این آرزو انسان را از یاد خدا غافل نمی‌کند؛ بلکه برخاسته از یاد خدا و قیامت است و تلاش برای رسیدن به آن هم اگر به قصد اطاعت از خدا باشد عبادت و آخرت طلبی است.

برخی در نتیجه برداشت‌های غلط و یا از سر غرض‌ورزی و برای زیر سوال بردن ارزش‌های اسلامی و الهی روایاتی را که آرزوی طولانی را مذمت کرده به غلط تفسیر کرده و می‌گویند دین مردم را تنبل و بی‌کاره بار می‌آورد. حدود ۲۰ سال پیش یکی از نویسندگان معروف دگراندیش با نوشتن مقالاتی به اصطلاح علمی و با استناد به اصول روان‌شناسی و جامعه‌شناسی چنین القا می‌کرد که ما برای پیشرفت اقتصادی و صنعتی باید با دین و مفاهیم دینی خداحافظی کنیم. انسان نمی‌تواند از یک سو طالب فتح کره مریخ باشد، و از سوی دیگر اهل زهد و دین‌داری باشد؛ این دو با هم نمی‌سازند! ادعا می‌کرد: اگر ما به دنبال تکنولوژی جدید هستیم، باید فرهنگ آن را هم بپذیریم، چون پیشرفت‌های سریع اروپا و مغرب زمین نتیجه فرهنگ حاکم بر آن جوامع است؛ اما اگر بخواهیم بر فرهنگ خودمان و ارزش‌های اسلامی و معنوی آن پافشاری کنیم، باید از پیشرفت صنعتی و دسترسی به تکنولوژی‌های جدید چشم بپوشیم!
ما نباید چنین شبهاتی را ساده بگیریم. مبادا تدریجاً در ذهن افراد ساده رسوخ کند و ناخودآگاه آنها را نسبت به دین و ارزش‌های دینی سست کند.

البته روشن است که ادعای جدایی‌ناپذیری تکنولوژی از فرهنگ ابتذال مغالطه‌ای بیش نیست و می‌توان تکنولوژی جدید و پیشرفته را بدون فروغلتیدن در منجلاب فرهنگ مبتذل غربی به دست آورد. مگر نه این‌که زمانی که مغرب زمین در توحش به سر می‌برد، مسلمانان در دنیا پرچم‌دار علم و صنعت بودند؟ آیا بعد از پیروزی انقلاب، زمانی که به تعبیر امام رضوان الله علیه فقط بویی از اسلام در کشور پیچید، فرهنگ دینی مانع پیشرفت علمی و صنعتی کشور شد؟ نه تنها چنین نشد؛ بلکه حتی رواج فرهنگ دینی کمک کرد که ایران از عقب افتادگی یا به تعبیر درست‌تر عقب نگه‌داشتگی‌؛ ناشی از نفوذ غربی‌ها نجات پیدا کند و به پیشرفت‌های علمی برسد که امروز چشم جهانیان را خیره کرده است. و شاید اگر ما بیشتر به ارزش‌های دینی پایبند باشیم، در علوم و صنایع مادی هم پیشرفت بیشتری خواهیم کرد.

بنا بر این مذمت از آروزها به معنای پرهیز از آرزوهایی است که صرفاً در جهت لذت‌های مادی و دنیوی باشد. اما آرزوهایی که در نتیجه آنها اسلام عزیزتر شود و جامعه اسلامی در مقابل دشمنان سربلندتر و سرفرازتر گردد، چنین آرزوهایی نه تنها مورد مذمت نیست، بلکه پسندیده و مورد تأیید است. چون این آرزوها انسان را از خدا غافل نمی‌کند.

راه جلوگیری از آرزوهای مذموم

حال ما چه کنیم که به طول‌الأمل که پیامبر اکرم (ص) از آن نهی فرموده، مبتلا نشویم؟ ما معتقدیم رفتارهای اختیاری انسان، مبتنی بر اعتقادات و ارزش‌هاست. یعنی کسی که آگاهانه یا نیمه‌آگاهانه راهی را انتخاب می‌کند، در واقع جهان‌بینی و ارزشهایی را پذیرفته و رفتارش را بر اساس آن بینش‌ها و ارزش‌ها تنظیم می‌کند. گاهی این اصول شناختی و ارزش‌ها تدوین شده است و انسان آگاهانه سراغ آن‌ها می‌رود؛ گاهی نیز این اصول به صورت مدون در اختیار انسان نیست و خود او هم متوجه نیست که چه عاملی او را وادار به انجام کاری می‌کند؛ اما در عمق دلش بینش‌ها و ارزش‌هایی حاکم و معتبر است که او را به انجام رفتاری خاص سوق می‌دهد.

روشن است که بینش الهی نسبت به هستی و زندگی با بینش دنیاپرستانه متفاوت است.

دنیاپرستان اصالت را با زندگی چند روزه مادی و لذت‌های گذرای دنیا می‌دانند، و توجهی به عالم دیگر ندارند. از نظر آنها مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا ۴.؛ این همان منطقی است که در اکثریت مغرب زمین حاکم است. وَمَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ؛ می‌گویند: این‌که گفته می‌شود خدا برای انسان‌ها اجلی تعیین کرده و بعد از آن نیز عالم دیگری در کار است، حرفی پوچ است؛ زندگی و مرگ جریانی طبیعت است. ما مثل یک گیاه در زمین می‌روییم؛ بعد از مدتی پژمرده می‌شویم و سرانجام خشک می‌شویم و همه چیز تمام می‌شود.

چیز دیگری در کار نیست؛ وَمَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ! بر اساس چنین بینشی من فقط باید در پی این باشم که هر مقدار که زنده هستم، بیشتر لذت ببرم و خوش باشم. دیگران هم به من چه!؟ پدرم، مادرم، خواهرم، برادرم و خانواده‌ام، هر چه می‌خواهند بشوند! لازمه بینش ماتریالیستی، فردگرایی است و انسان فردگرا فقط به فکر زندگی و لذت خودش است.

اما اگر بینش ما این باشد که هُوَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ؛ خدا به ما حیات داده و خدا ما را می‌میراند و دوباره زنده خواهد کرد؛ اگر نپذیرفتیم که این زندگی بیهوده است؛ أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ؛ و پذیرفتیم که این عالم نقشه و هدفی دارد؛ و اگر باور کردیم که این عالم به بازیچه خلق نشده لَوْ أَرَدْنَا أَن نَّتَّخِذَ لَهْوًا لَّاتَّخَذْنَاهُ مِن لَّدُنَّا إِن کُنَّا فَاعِلِینَ؛ و بعد از این زندگی، زندگی ابدی در پیش است، نسبت این زندگی با زندگی ابدی چه خواهد بود؟ قطعاً این زندگی مقدمه‌ای برای زندگی ابدی است. یعنی ما باید این‌جا خود را بسازیم، تا نتیجه آن را در جهان دیگر ببینیم. این دیدگاه با دیدگاه مادی بسیار متفاوت است.

آفرینش هستی سرسری و گتره‌ای نیست؛ خداوند بر اساس حساب و کتاب این عالم را برای هدفی خلق کرده و ما هم باید در این عالم خود را برای حیات حقیقی و ابدی آماده کنیم؛ زیرا وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ ۸؛ زندگی حقیقی آن‌جاست. کافران هم وقتی پا به عرصه قیامت گذاشتند، می‌گویند: یَا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیَاتِی ۹؛ کاش برای «زندگی»؛ فکری کرده بودم. زندگی این دنیا نسبت به حیات آخرت حکم دوران جنینی را دارد.

ما یک دوره جنینی ۹ ماهه داشتیم که در آن اختیاری از خود نداشتیم. این جهان نیز دوره جنینی دیگری است که در آن باید با اختیار خود را بسازیم تا در جهان دیگری که جایگاه همیشگی ما است زندگی کنیم.

نگاه مؤمن به زندگی این دنیا مثل استراحت‌گاهی بین‌راهی است که انسان مدت کوتاهی را برای تأمین زاد و توشه در آن توقف می‌کند. با چنین نگاهی امیرالمؤمنین (ع) آخر شب می‌گفت: آه! من قلة الزاد و بعد الطریق. او می‌فهمید چه نسبتی بین زندگی دنیا و آخرت است. اما کسانی که چنین بینشی ندارند، از آخرت غافل می‌شوند. قرآن هم می‌فرماید: ذَرْهُمْ یَأْکُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلْهِهِمُ الأَمَلُ. آنها را رها کن که در آرزوهای دور و دراز خود بمانند.

ما برای نجات از این آرزوها باید بینش معنوی خود را تقویت کنیم و عاملی که می‌تواند این بینش را در ذهن ما زنده نگه دارد، یاد مرگ است. باید توجه داشته باشیم که مرگ خبر نمی‌کند. پیغمبر اکرم (ص) می‌فرمود: قسم به کسی که جان من در دست اوست، من وقتی چشمم را می‌بندم امید این‌که چششم را باز کنم، ندارم؛ و وقتی چشمم را باز می‌کنم، امید این‌که بتوانم دوباره چشمم را ببندم ندارم. این یاد مرگ است. چنین کسی فریب دنیا را نمی‌خورد، دل به زخارف آن نمی‌بندد و در فکر ظلم به دیگران نیست.

او همیشه در این فکر است که در این لحظه باقی‌مانده از عمرش چه وظیفه‌ای دارد و این فکر با وظیفه‌ای که او در طول زندگی در جهت خدمت به خلق خدا متعهد شده است، منافاتی ندارد. این طول امل نیست؛ بلکه خداخواهی و آخرت‌خواهی است. چون در عین این‌که توجه دارد به اینکه هر لحظه ممکن است جان به جان‌آفرین تسلیم کند، در همان لحظه مراقب است که وظیفه‌اش را درست انجام دهد؛ سستی و تنبلی نکند؛ در تمام لحظات عمرش دائماً با نشاط کار می‌کند. اما دلبستگی‌اش به امور دنیا و آرزوهای مادی؛ آن بسیار کم است.

۱؛ وسائل‌الشیعة، ج ۱۶، ص ۵۸، باب تحریم اتباع الهوی.

۲؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۳۲۹، باب ۲۱، مواعظه و حکمه و ما أوحی إلیه.

۳؛ حجر / ۳.

۴؛ جاثیه / ۲۴.

۵؛ غافر / ۶۸.

۶؛ مؤمنون / ۱۱۵.

۷؛ انبیا / ۱۷.

۸؛ عنکبوت / ۶۴.

۹؛ فجر / ۲۴.

کد خبر 5773742 سمانه نوری زاده قصری

منبع: مهر

کلیدواژه: مقام معظم رهبری امیرالمؤمنین ع شیعیان امیرالمومنین ع آیت الله مصباح یزدی اروپا بحار الانوار تکنولوژی فناوری فضایی غرب ماه مبارك رمضان رمضان 1445 قرآن کریم قرآن زندگی با آیه ها فعالیت های قرآنی عید سعید فطر مسطورا قران سازمان تبلیغات اسلامی آیت الله خامنه ای رژیم صهیونیستی تهران مقام معظم رهبری آرزوهای دور و دراز امید و آرزو امور دنیا ارزش ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۱۰۷۸۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

گربۀ محله مهم است

   عصر ایران؛ جمشید گیل - به تازگی یادداشتی در سایت عصر ایران به قلم جناب مهدی مالمیر منتشر شد با این تیتر: «آدم گرسنه اولویت دارد یا گربۀ محل؟!» (پنج‌شنبه، 6 اردیبهشت). تیتر یادداشت به خوبی گویای حرف نویسنده است. یعنی گربۀ محل اولویت ندارد. واژۀ "اولویت" در واقع مستمسکی است برای نفی حقوق حیوانات یا نفی نیکوکاری در حق حیوانات یا حیوان‌نوازی.

  نویسنده در یادداشتش نوشته که در پارکی در مرکز شهر، زوجی را دیده که "بسیار محترم به نظر می‌رسیدند" ولی از کنار مردی که "از وجناتش مشهود بود که از شمار کارتون‌خواب‌های شهر است"، اما به گربه‌ای که در آن نزدیکی بود، "چندین قطعه گوشت مرغ" دادند و گربه هم "با ولع مشغول بلعیدن قطعه‌های گوشت مرغ شد!"

  از ابتدا تا انتهای یادداشت جناب مالمیر داد می‌زند که او با غذا دادن به حیوانات مشکل دارد. اگر هم از سایر حیوانات نامی نمی‌برد و سوزنش گیر کرده است روی گربه‌های بیچارۀ شهر، دلیلش این است که سایر حیوانات تبدیل به "حیوانات شهری" نشده‌اند و مردم را در حال غذا دادن به آن‌ها نمی‌بیند.

  حیوان‌ستیزیِ نویسندۀ این یادداشتِ عجیب، البته دامن انسان‌ها را هم می‌گیرد. مثلا آن زوج تا وقتی که به آن گربه غذا نداده بودند "محترم به نظر می‌رسیدند"! این جمله معنایش این است که بعد از غذا دادن به گربه، معلوم شد که آن زوج محترم نیستند!

   سستی استدلال‌ها و لحن تمسخرآمیز آقای مالمیر، بعید است که هیچ یک از حامیان گربه‌ها را از کردۀ خود پشیمان کند. یعنی تقریبا با اطمینان می‌توان گفت که یادداشت مذکور، کنش کسی را مطابق بینش جناب مالمیر نخواهد کرد. با این حال ذکر چند نکته در نقد این یادداشت عجیب، ضروری است.

  یکم. کسانی که به گربه‌ها و سایر حیوانات شهر غذا می‌دهند یا آن‌ها را در صورت بیماری و آسیب‌دیدگی به بیمارستان می‌برند، مشغول انجام "کار داوطلبانه" هستند. کسی نمی‌تواند به دیگران بگوید «داوطلب انجام کاری شوید که من خوش دارم»!

  خوشبختانه غذا دادن به گربه‌های گرسنۀ شهر، که گاهی دو تا سه روز غذای درخوری نمی‌خورند، هنوز جرم‌انگاری نشده. تعداد حامیان گربه‌ها در سراسر شهر تهران (و سایر شهرها) آن قدرها زیاد نیست. ولی تعداد کسانی که مثل جناب مالمیر معتقدند آدم گرسنه به گربۀ محل اولویت دارد، خوشبختانه بسیار زیاد است.

  بنابراین این افراد هم می‌توانند مثل حامیان گربه‌ها آستین همت بالا بزنند و "کاری بکنند". اینکه بی‌عمل بنشینند و صرفا مشغول تحقیر و تمسخر حامیان گربه‌ها شوند، دردی از آدم‌های گرسنه دوا نمی‌شود.

  در حقیقت حرف افرادی نظیر آقای مالمیر این است که حامیان گربه‌ها باید با پول خودشان، کاری را انجام دهند که ما خوش داریم! البته همین تجویز هم نه از سر دلسوزی برای "آدم گرسنه"، بلکه محصول نفرت از "گربۀ محل" است.

  آدم‌های بی‌عمل معمولا اهل ایراد گرفتن به "اهل عمل" هستند. یعنی اگر از همین فردا دیگر هیچ کسی به گربه‌های شهر غذا ندهد و غذارسانی به افراد بی‌خانمان و کارتن‌خواب و ... باب شود، عده‌ای آدم بی‌عمل به همین کار هم ایراد می‌گیرند. مثلا می‌گویند چرا یک مشت گدای تنبل را که معلوم نیست چطور زندگی کرده‌اند که کارشان به بی‌خانمانی و کارتن‌خوابی کشیده، عادت می‌دهید به "غذا خوردن در ازای کار نکردن"؟ عیب‌جو همیشه چیزی برای گفتن و کوفتن بر سر این و آن پیدا می‌کند.

  دوم. آقای مالمیر نوشته است:

   «تبعات غذا دادن به حیوانات غیر خانگی بسیار جدی است. دخالت در گردش طبیعی زیستی حیوانات و کمک به زاد و ولد بی‌رویۀ گربه‌ها و سگ‌های خیابانی پیامدهای بسیار قابل ملاحظه برای شهرها در پی دارد. ازدیاد بی رویه این حیوانات برای شهرهای ما که از نظر معماری و خیابان‌کشی جایی برای حیوانات خیابانی در نظر نگرفته است می‌تواند مشکلات چندی به بار آورد. تصادف این حیوانات با خودروها می‌تواند صحنه‌های دلخراشی به ویژه برای کودکان پدید آورد. آلودگی صوتی تولید شده از سوی این حیوانات در برخی از فصل‌های سال نیز بسیار جدی است به خصوص در شهرهای ما که از نظر آلودگی صوتی هیچ چیزی کم ندارد!»

  واقعیت این است که رشد شهرنشینی در زندگی بشر متمدن، بالاترین مصداق "دخالت در گردش زیستی حیوانات" بوده. قسمت عمدۀ محدوده‌ای که امروز شهر تهران محسوب می‌شود، دویست یا صد سال قبل "بخشی از طبیعت" بود. در آن دوران سگ‌ها و گربه‌ها در واقع داشتند در طبیعت زندگی می‌کردند ولی ما به تدریج "طبیعت آن‌ها" را به "شهر خودمان" بدل کردیم.

  پس وقتی آقای مالمیر روی نیمکت پارک لاله لم داده و نگران است مبادا گربه‌ای زیر "ماشین" برود و صحنۀ دلخراشی برای کودکان پدید آید، یا در خانه‌اش مشغول تماشای تلویزیون یا چک کردن تلگرامش است، در واقع از آسایشی بهره‌مند است که با دخالت در زندگی طبیعی و گردش زیستی حیوانات پدید آمده.

  از نظر میلیون‌ها مالمیری که در این کشور زندگی می‌کنند، چنین دخالتی اگر به سود انسان باشد، اشکالی ندارد ولی اگر به سود گربه‌ها و سگ‌ها باشد، روا نیست! مبنای این حرف صرفا "قدرت" است. یعنی ما آدم‌ها قدرت بیشتری نسبت به حیوانات داریم؛ بنابراین باید فقط به فکر منافع "خودمان" باشیم! در حالی که نقطۀ عزیمت "اخلاق" چیزی نیست جز "عبور از خود به دیگری".

   اگر شهرنشینی لازم است (که لازم است)، و اگر شهرنشینی نشانۀ رشد تمدن است (که هست)، و اگر انسان متمدن اخلاقی‌تر از انسان نامتمدن است (که چنین است)، پس چرا گربه‌ها و سگ‌ها نباید از برکات تمدن انسانی ما بهره‌مند شوند؟ ولو در حد چند لقمه و گاهی هم خدمات پزشکی.

  عقیم کردن گربه‌ها و ساختن پناهگاه‌های متعدد برای آن‌ها، البته ضرورت دارد و اقداماتی خردمندانه است؛ ولی اینکه دغدغۀ حیواناتی را نداشته باشیم که به ناچار در شهرهایی زندگی می‌کنند که ساختۀ ما آدم‌ها هستند، نشانۀ نوعی درخودماندگی یا اوتیسم گروهی است. یعنی ما آدم‌ها چنان در نژاد و نوع خودمان گیر کرده‌ایم که نمی‌توانیم درد و رنج حیواناتی را که قبلا شهرنشین نبودند و به دست ما شهرنشین شدند، درک کنیم.

  از نشانه‌های این درخودماندگیِ گروهی، این جملۀ آقای مالمیر است: «تصادف این حیوانات با خودروها می‌تواند صحنه‌های دلخراشی به ویژه برای کودکان پدید آورد. آلودگی صوتی تولید شده از سوی این حیوانات در برخی از فصل‌های سال نیز بسیار جدی است به خصوص در شهرهای ما که از نظر آلودگی صوتی هیچ چیزی کم ندارد!»

ی  عنی تصادف گربه‌ها با خودروها، از این حیث اهمیت دارد که ممکن است دختر یا پسر آقای مالمیر با صحنۀ دلخراشی مواجه شود وگرنه جان و حق حیات آن گربه چندان هم مهم نیست. کاملا پیداست که مهدی مالمیر نمی‌تواند فراتر از "منافع انسان‌ها" به "مصائب زندگی گربه‌ها" بنگرد و بیاندیشد.

  او هر روزِ سال، آلودگی هوای تهران و آلودگی صوتی این شهر را تحمل می‌کند ولی حاضر نیست صدای نالۀ جفت‌خواهی گربه‌ها را در روزهای کم‌شماری از سال تحمل کند. این نگاه خودخواهانه، برخلاف ظاهر انسان‌گرایانه‌اش، عمیقا هم غیرانسانی است؛ چراکه انسان را در حد سگ و گرگ و شغال تنزل می‌دهد.

  در محیطی که گربه‌ها زندگی می‌کنند، اگر سر و کلۀ تعداد زیادی سگ و گرگ و شغال و روباه پیدا شود، اولین کار این حیوانات تازه‌وارد، گرفتن قمروی زیستی از گربه‌های نگون‌بخت است. برای دستۀ سگ‌ها یا گرگ‌ها، حق حیات گربه‌ها اهمیتی ندارد.

  البته بر سگ و گرگ عیبی نیست. آن‌ها صرفا بر حسب طبیعت خودشان عمل می‌کنند. ولی انسان موجودی است که می‌تواند با "فرهنگ" از طبیعت خودش فراتر رود و کارهایی را انجام دهد (یا انجام ندهد) که به حکم "طبیعت" باید انجام نمی‌داد (یا انجام می‌داد).    

  اساسا "تمدن" یعنی مهار "طبیعت". همین شهرنشینی با مهار طبیعت در زندگی بشر فراگیر شده. وگرنه انسان هنوز در غار زندگی می‌کرد. مهار سیل و زلزله، مصادیقی از مهار طبیعت‌اند. شکل‌گیری تمدن یا پر و بال گرفتن آن نیز بدون عبور از "وضع طبیعی" میسر نبود.

  خلاصه اینکه، ما انسان‌ها نباید در برابر سگ‌ها و گربه‌ها مثل سگ و گربه رفتار کنیم! اومانیسم را نباید با اگوئیسم (خودگرایی) -یکسان گرفت! انسان موجودی است که توان "فراتر رفتن از خودش" را دارد و دقیقا به همین علت جایگاه ویژه‌ای بر این سیاره بر این خاک پیدا کرده.

  اما این جایگاه ویژه مجوز بی رحمی در حق حیوانات نیست بلکه برعکس، در مجموع باید به سود "دیگران" (یعنی حیوانات) هم تمام شود. تجویز رفتار بیرحمانه با حیوانات، در واقع انسانیت‌زدایی از انسان است.

 دقیقا به همین دلیل امروزه پروژۀ تولید گوشت مصنوعی در دستور کار نهادهای علمی جوامع متمدن‌تر قرار گرفته است؛ چراکه تولید گوشت مصنوعی، از درد و رنج عظیمی که ما انسان‌ها بر حیوانات تحمیل کرده‌ایم می‌کاهد.

  جک لندن در رمان درخشان سپید دندان، دربارۀ وایدن اسکات که آخرین صاحب سگ-گرگی به نام سپید دندان بود، در توضبح رفتار مهربانانه و مسئولانۀ اسکات با آن سگ باهوش و مصیبت‌کشیده، نوشته است:

  «وایدن اسکات وقت خود را صرف این کرده بود که حیثیت سپیددندان را بازگرداند و یا به عبارت بهتر آبروی انسانیت را از گناهی که نسبت به آن حیوان کرده بود به جوی رفته باز آرد. این مسئله برای وایدن اسکات امری وجدانی بود؛ دِین شرافت بود؛ دِینی که انسان به حیوان داشت و باید ادا می‌شد.»

  سپیددندان درواقع نماد تمامی حیواناتی است که در طول تاریخ از دست ما انسان‌ها درد و رنج زیادی را تحمل کردند و به سختی زیستند و مظلومانه مردند یا کشته شدند. ما به حیوانات بدهکاریم و به قول جک لندن، باید در پی "اعادۀ حیثیت از نژاد بشر" باشیم.

  نظرات آقای مالمیر در خدمت تداوم حیوان‌ستیزی یا بیرحمی تاریخی ما نسبت به حیوانات است. چنین نظراتی قطعا آبروی انسانیت را به جوی رفته بازنمی‌آرد. فضیلت در ترک خودخواهی است نه در خودپرستیِ فردی یا گروهی. به قول شاملو: انسان دشواریِ وظیفه است.

    

 

 

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: پیامبر اسلام گربه‌ها را دوست می‌داشت اول لب بود که دندان آمد/ آدم گرسنه اولویت دارد یا گربه محل؟! شهرداری تهران و سگ‌ها و گربه‌ها

دیگر خبرها

  • گربۀ محله مهم است
  • کنایه مورینیو به رم: مردم از من انتظار برد با تیم‌هایی را دارند که برای قهرمانی ساخته نشدند!
  • چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری از ایران فردا | برخوردها از سال ۸۸ جامعه را پیچیده‌تر کرده | تنش‌های بزرگ در دل رخدادهای کوچک است!
  • طلوع خورشید اسلام، روح نشاط و امید در کالبد زن دمید
  • اسلام بزرگترین حامی حقوق زن است
  • چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری ایران فردا / قواعد بازی حکومت و جامعه پیچیده‌تر شده
  • دین اسلام بزرگترین حامی حقوق زن است
  • باکو ادعای فرانسه درباره حمایت از تجزیه طلبان را رد کرد
  • ببینید | ادعای رییس پژوهشگاه رویان برای احیای نسل دایناسور توسط انسان
  • جدایی برگزاری بخش ملی و بین الملل جشنواره فیلم رضوان